مطبوعات ابادان

رسانه مجازی برای مردم

مطبوعات ابادان

رسانه مجازی برای مردم

  • ۰
  • ۰

دوستی و محبت

  • علیرضا نوری فرد
  • ۰
  • ۰

یکی از بزرگان کوفه تعریف میکرد : 

((روزی در شهر میگشتم.  به کوچه ای رفتم.  بچه ای را دیدم که زیر پنجره خانه ای ایستاده بود و نان میخورد گاهی هم به آن پنجره نگاه میکرد و بو میکشید.  تعجب کردم.  ناگهان پدر آن بچه آمد و گفت آهای بچه! آنجا چکار میکنی؟

 

بچه گفت :((پدرجان! در آن خانه حلوا درست کرده اند. بوی زعفران آن به کوچه رسیده است.  دارم نان خودم  را با بوی حلوا میخورم. 

 

پدر این را شنید ، پس گردنی محکمی به بچه زد و گفت ای احمق! نان خالی از گلویت پایین نمی رود ؟ خودت را عادت می دهی که همیشه لای نانت چیزی باشد ؟!

 

با دیدن آن پدر ،دانستم که خسیس تر از او کسی در دنیا نیست. ))

  • علیرضا نوری فرد